کد مطلب:154083 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

انتقاد بر کشندگان حسین
پس از شهادت ابی عبدالله انتقادات و ایرادات مردم بر كشندگان پسر پیغمبر سرازیر شد حتی از سوی نزدیكترین بستگان آنها چنانكه:

1- عثمان بن زیاد به برادرش عبیدالله گفت: بخدا دوست داشتم كه بر بینی تمام فرزندان زیاد تا روز قیامت علامت بردگی می زدند و حسین كشته نمی شد و این لكه ننگ بر چهره فرزندان زیاد نمی نشست.

2- از تذكره سبط ابن الجوزی نقل شده كه مرجانه مادر عبیدالله زیاد بر فرزند خبیثش خشم گرفت و گفت: یا خبیث قتلت ابن رسول الله و الله لا رأیت وجه الله ابدا. «یعنی ای پست فطرت پسر رسول خدا (ص) را كشتی به خدا قسم هرگز خدا را با روی خوش مشاهده نخواهی كرد».

3- معقل بن یسار به شدت از ابن زیاد انتقاد می كرد و از او كناره گرفت و پس از واقعه كربلا از هم نشینی و مصاحبت با او خودداری نمود.

4- مردم هرگاه عمرسعد را می دیدند او را لعنت می كردند، و هرگاه وارد مسجد می شد مردم مسجد را ترك می كردند.

5- حصین بن عبدالرحمان سلمی گوید: چون خبر قتل حسین به ما رسید سه روز به حالت بهت و رنگهای متغیر گذراندیم كه گویا خاكستر بر سر ما پاشیده شده است.6- ربیع بن خثیم (خواجه ربیع) بیست سال سكوت اختیار كرده بود وقتی خبر شهادت حسین را شنید رنگش متغیر شد و گفت: آیا راستی حسین را كشتند؟ و این آیه را خواند:

اللهم فاطر السماوات و الارض عالم الغیب و الشهادة انت تحكم بین عبادك فیما كانوا فیه یختلفون. «ای خدائی كه آسمان و زمین را آفریدی و به آشكار و پنهان آگاهی، تو بین بندگانت در موارد اختلاف حكم می كنی» سپس فرمود: جوانمردانی را كشتند كه رسول خدا آنان را دوست می داشت و با دست لقمه بر دهانشان می گذاشت و آن ها را روی زانویش می نشانید دوباره بسكوت برگشت تا از دنیا رفت.

7- حسن بصری هنگامی كه شنید حسین را شهید كرده اند، آن قدر گریه كرد كه


پهلوهایش ورم كرد و گفت: و اذلاه لامة قتل ابن رعیها ابن نبیها و الله لینتقمن له جده و ابوه من ابن مرجانه.

«آه! چه ذلت و خواری است برای امتی كه فرزند زنازاده فرزند پیغمبرش را بكشد بخدا قسم جد و پدر حسین از پسر مرجانه انتقام می گیرند».

مطالب در این زمینه زیاد است حتی عده ای كوفه را ترك كردند به خاطر كشته شدن حسین به جای دیگر رفتند مانند عبدالرحمان قضاعی به بصره نقل مكان كرد و گفت: در شهری كه پسر پیغمبر در آن شهر شهید می شود سكنی نمی كنم [1] .


[1] حجة السعادة في حجة الشعاده ص 66 مرآة الزمان في تواريخ الاعيان و تهذيب نقل حياة الحسين ج 3 ص 358. طبقات ج 6 ص 132.